مینا (لیلا حاتمی) پس از جدایی از همسرش در گیر و دار سر و ساماندادن به زندگی خود و جستجوی کار است که با کامران (کورش تهامی) آشنا میشود و زندگیاش در مسیر جدیدی قرار میگیرد. رگ خواب از یک جهت داستانی است درباره سوی ویرانگر عشق که برای یک زن اتفاق میافتد. علیرغم مشکل همیشگی «دیرشروعشدن» که در اغلب فیلمهای سینمای ایران با آن مواجه هستیم،
فیلم به سرعت در مسیر داستان (همان داستان واحدش) قرار میگیرد. تک گویی (مونولوگ)های مینا روی تصویر که از همان پلان نخستین آغاز میشود به سرعت به ما نشانههایی از برخورد با یک شخصیت یکتا (unique) میدهند. لحن کتابی مینا در تگگوییهایی او برای پدرش (که البته ماجرای پدرش تا حدی اضافی و اغراق آمیز است و این در نیمه دوم فیلم و فصل پایانی بیشتر مشخص میشود)،
در جهت همین معرفی شخصیت است. مینا مشخصا کمی سر به هوا است. گریم او و شکل آرایش موهایش و طرز لباس پوشیدنش هم درجهت انتقال همین حس است: نوعی بیقیدی، شیفتگی و ایستادن در جایی متفاوت از زنان دیگر هم سن و سال و همطبقهاش در جامعه ایران (البته سیر اتفاقات فیلم در نیمه نخست آن به نوعی است که شخصیت در ناکجای شخصیاش زندگی میکند و برای مخاطب مهم نیست جغرافیای آن کجاست).